شمابه وبلاگ رنگین کمان دیگر انتقال خواهید یافت

اسوه ی صبر

اسوه ی صبر
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
IMG4UP
IMG4UP

 

حضرت آیت الله العظمی آقا مجتبی تهرانی می فرمودند :


سر بریده ی حضرت امام حسین علیه السلام بعد از شهادت ، نه یکجا ، بلکه مدام و متعدد قرآن می خواند . و این قرآن بر اساس آیه ی شریفه ی ” ألا بذکر الله تطمئن القلوب ” که باعث آرامش دلهاست ، فقط و فقط برای آرامش دل خواهرشان زینب کبری علیها سلام بود .


اباعبدالله می دیدند اضطراب خواهرشان زینب را و برای آرامش دل ایشان بر روی نی قرآن می خواندند و او را نگاه می کردند .

پی نوشت :
قال السجاد علیه السلام : اذا دخلت زینب علی الحسین و هو یقرأ القرآن ، فوضع الحسین قرآن علی الأرض و قـام لها اجلالا

 

منبع

 

 

IMG4UP
[ جمعه 10 مرداد 1391برچسب:, ] [ 23:20 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

 

از روزی که حضرت سیدالشهدا تصمیم گرفت بانوان و فرزندان خود را به کربلا ببرد بسیاری از صحابه و بزرگان می گفتند: حالا که خودت در این تصمیم خطیر تجدید نظر نمی کنی و از این مسافرت چشم پوشی نمی نمایی لااقل زنان و فرزندان را با خود نبر، چرا که یزید و اطرافیان وی به هیچ کس رحم نمی کنند. این افراد از سر دلسوزی و شفقت این مسائل را با حضرت در میان گذاشتند و فقط ظاهر قضایا را می دیدند و البته درست هم می گفتند. حتی پس از حادثه خون بار سال ۶۱ هجری، کثیری از مورخان، عالمان و عموم شیعیان گفته اند و نوشته اند: ای کاش امام بانوان را در آن گردباد هولناک نمی برد، ای کاش بانوان به ویژه حضرت زینب کبری و فرزندان خردسال به اسارت ظالمان و شب پرستان نمی رفتند.

اما امام حسین(ع) باطن قضایا را می دید که از چشم بسیاری، به ویژه زمان وقوع حادثه کربلا پوشیده بود. نهضت عاشورا دارای دو مقطع مهم است که بدون فهم این دو مقطع و ارتباط تنگاتنگ این دو، تفسیر انقلاب عاشورا ناقص و ابتر خواهد بود. مقطع اول از بعد از شهادت حضرت امام حسن(ع) تا ظهر عاشورای سال (۶۱) هجری را در بر می گیرد. در این مقطع امام حسین و یاران و اصحاب اندکش که در صلابت و استواری و وفاداری بی نظیر بودند، رسالت خود را از ابلاغ پیام تا شهادت به انجام رساندند. مقطع دوم انقلاب بعد از ظهر عاشورا شروع می گردد، در این مقطع بانوی بزرگ اسلام زینب کبری و امام سجاد(ع) رسالت عظیم و تاریخی ابلاغ پیام شهادت امام حسین(ع) و اصحاب وفادارش را در دشت خونین نینوا به عهده گرفتند.

 

IMG4UP
ادامه مطلب
[ جمعه 9 مرداد 1391برچسب:, ] [ 22:53 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

 

سالهای برداشت کشت بذر هجرت و جهاد در رسیده بود، ماه مور پیروزمند نیروی اسلام در پایگاه اصلی شرک و کفر در شکل «عده القضاء» لبار بهار فصل رویش سبز گلستان نبوی را خبر داده و نشان می‌داد.

مکه که تا آن زمان به عنوان عمده‌ترین کانون حکومت کفر و شرک در جزیره العرب تعریف می‌شد و همه اردوگاه‌های ورشکسته و فروپاشیده نفاق و الحاد چشم امید بدانجا بسته بودند. در پی دیپلماسی متحرک و فعال پیامبر(ص) و به دنبال مانور نظامی نیروهای اردوگاه اسلام، بی کمترین مقاومتی دو سوی مسلمانان آغوش گشوده و استقبال می‌کند و معادله قدرت را در سطح منطقه و تا حدودی نیز در سطح دنیای آن روز به نفع حرکت اسلام و نظام نبوی دگرگون می‌سازد و فصل سبز رویش اسلام در جان جهان آن روز را به نمایش می‌گذارد که:

«اذا جاء‌ نصرالله و الفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک ...»

بامداد این بهاران، گلستان نبوی در تماشای ریزش رنگین کمان زیبایی‌ها از آسمان آبی رنگ عشق علوی است که زمین خاکستری را لاله‌گون می‌سازد. آری در چنین بهارانی، نسیم برآمده از کرانه دریای معرفت، شمیم عطر دل انگیز محبت را پراکنده و دیوان عصمت را گشوده و صحیفه رسالت را ورق زده و آن رنگین کمان زیبایی را در گلبرگ هدایت به اهتزاز آورد و شرط داشت برداشت نبوی را ترسیم و به نمایش گذارد.

 

IMG4UP
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, ] [ 23:22 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

فيض الاسلام مى فرمايد: 

بيش از دوازده سال پيش به درد شكم گرفتار شدم و معالجه اطباء سودى نبخشيد. براى استشفاء به اتفاق و همراهى اهل بيت و خانواده به كربلاى معلى مشرف شديم . در آن جا هم سخت مبتلا گشتم . روزى دوستى از زايرين در نجف اشرف ، من و گروهى را به منزلش دعوت نموده ، با اينكه رنجور بودم ، رفتم . در بين گفت و گوهاى گوناگون ، يكى از علماء (ره ) كه در آن مجلس حضور داشت ، فرمود:

پدرم مى گفت : هر گاه حاجت و خواسته اس دارى ، خداى تعالى را سه بار به نام عليا حضرت زينب كبرى (س ) بخوان ، بى شك و دودلى ، خداى عزوجل خواسته است را روا مى سازد. از اين رو من چنين كرده ، شفا و بهبودى بيمارى خود را از خداى تعالى خواستم ، و علاوه بر آن نذر نموده و با پروردگارم عهد و پسمان بستم كه اگر از اين بيمارى بهبودى يافت ، كتاب در احوال سيده معظمه (س ) بنويسم تا همگان از آن بهره مند گردند.

حمد سپاس خداى جل و شاءنه را كه پس از زمان كوتاهى شفا يافتم . اما از بسيارى اشغال و كارها و نوشتن و چاپ و نشر كتاب و ترجمه و خلاصه تفسير قرآن عظيم به نذر خويش وفا ننمودم ، تا اينكه چند روز پيش يكى از دخترانم مرا آگاه ساخت كه به نذرم وفا ننموده ، من هم از خداى عز اسمه توفيق و كمك خواسته ، به نوشتن آن شروع نمودم و آن را كتاب ترجمه خاتون دوسرا سيدتنا المعصومة ، زينب الكبرى - ارواحنا لتراب اقدامهاالفداه - ناميدم.

منبع:تبیان

 

 

IMG4UP
[ یک شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 1:21 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

در بروجرد مردى يهودى بود به نام يوسف ، معروف به دكتر. او ثروت زيادى داشت ولى فرزند نداشت . براى داشتن فرزند چند زن گرفت ، ديد از هيچ كدام فرزندى به دنيا نيامد. هر چه خود مى دانست و هر چه گفتند عمل كرد، از دعا و دارو، اثر نبخشيد. روزى ماءيوس نشسته بود، مرد مسلمانى نزد او آمد و پرسيد: چرا افسرده اى ؟ گفت ، چرا نباشم ، چند ميليون مال و ثروت براى دشمنان جمع كردم ! من كه فرزندى ندارم كه مالك شود. اوقات وارث ثروت من مى شود. مرد مسلمان گفت : من راه خوبى بهتر از راه تو مى دانم . اگر توفيق داشته باشى ، ما مسلمانان يك بى بى داريم ، اگر او را به جان دخترش قسم بدهى ، هر چه بخواهى ، از خدا مى خواهد. تو هم بيا مخفى برو حرم زينب (س ) و عرض حاجت كن تا فرزنددار شوى . مى گويد: حرف اين مرد مسلمان را شنيدم و به طور مخفى از زنها و همسايه هايم و مردم با قافله اى به دمشق حركت كردم . صبح زود رسيديم ، ولى به هتل نرفتم ، اول غسل و وضو و بعد هم زيارت و گفتم : آقا يا رسول الله ! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت براى عرض حاجت آمده ، حاشا به شما بى بى جان ! كه مرا نااميد كنى . اگر خدا به من فرزندى دهد، نام او را از نام ائمه مى گذارم و مسلمان مى شوم . او با قافله برگشت . پس از سه ماه متوجه شد كه زنش حامله است ، چون فرزند به دنيا آمد و نام او را حسين نهادند و نام دخترش را زينب . يهوديها فهميدند و اعتراضها به من كردند كه چرا اسم مسلمانها را براى فرزندت انتخاب كردى . هر چه دليل آوردم نشد قصه را بازگو كردم ناگهان ديدم تمام يهوديهايى كه در كنار من بودند با صداى بلند گفتند:

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولى الله و همه مسلمان شدند.

منبع:تبیان

 

IMG4UP
[ شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 22:0 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

 

مردى مصرى نقل مى كرد: روزى در حجره بودم ، زنى باوقار و با حجاب و متانت نزد من آمد و متاعى طلب كرد. سؤ ال كردم : مادر! چرا پريشانى ؟

عرض كرد: اى جوان مصير! يك فرزند بيشتر ندارم ، آن هم به مرض سل مبتلا شده و تمام پزشكان از درمان او عاجز مانده اند حالا آمده ام و آذوقه اى مهيا كنم و به وطن باز گردم .

مردى مصرى گفت : مى شود امشب را در منزل ما مهمان شوى ، تا من هم طبيبى سراغ دارم و فرزند تو را نزد او مى برم ، زن رفت و پسر را آورد و گفت : من هر چه طبيب بوده بردم . مرد مصرى رفت در مقام حضرت زينب (س ) در مصر، و طولى نكشيد برگشت و به زن گفت : آماده باش برويم .و قتى كه زن با فرزند خود به همراه مرد مصرى وارد حرم حضرت زينب كبرى (س ) شدند، زن تعجب كرد و گفت : اين جا كه كسى نيست .

چون اين زن مسلمان نبود و به اين چيزها عقيده نداشت ، ولى مصرى گفت : شما برو و استراحت كن .

 

IMG4UP
ادامه مطلب
[ شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 20:23 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

را ضى به قضا بودن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ چون امام حسین (ع ) براى استراحت در خزیمیه فرود آمد و یک شبانه روز توقف کرد، صبحگاه زینب (س ) خواهرش نزد او آمد و گفت : اى برادرم ! آیا نمى خواهى از آنچه دیشب شنیده ام تو را آگاه کنم ؟

حسین (ع ) فرمود: چه شنیدى ؟

زینب (س ) گفت : در دل شب بیرون رفتم که شنیدم هاتفى ندا مى داد: اى چشم ! در ریختن اشک بکوش که جز من کسى بر شهدا گریه نخواهد کرد، گریه بر آن گروهى که مرگ آنان را به پیش مى راند تا به سوى میعاد گاهى بکشاند که به عهد خویش وفا کنند.

حسین (ع ) فرمود:

یا اختاه ! کل ما قضى فهو کائن ؛ خواهرم !آنچه مقدر است به وقوع خواهد پیوست . یعنى ما باید وظیفه خود را به انجام برسانیم و به آنچه خدا مى خواهد راضى باشیم . (۷۱)

 

IMG4UP
ادامه مطلب
[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ] [ 23:55 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

تن دادن به کوران سفرها، از جهتی لازمه ترقی و تکامل انسان است، و این مرحله آزمودگی و سازندگی، ارمغان‌ها به دنبال دارد، چنان ‌که یک راز آزمودگی و آبدیدگی قهرمان داستان ما حضرت زینب علیهاالسلام را همین معنی باید دانست، و همین مسافرت‌ها و تحولات و برخوردهای پرورش ‌دهنده و سازنده بود که از دختر علی علیهماالسلام عنصر آگاه و مقاوم و شجاعی به‌ وجود آورد، که بتواند رسالت بسیار عظیم الهی و ماندگار خویش را در زندگی خود لباس عمل بپوشاند.

بدین لحاظ، مناسب خواهد بود که به مسافرت‌های هشت‌گانه حضرت زینب علیهاالسلام به ‌طور خلاصه مروری داشته باشیم:

1- از مدینه به کوفه

در سال 36 هجری، که حدود 30 سال از عمر زینب علیهاالسلام می‌گذشت، این بانوی بزرگ، به همراه پدر و سایر اعضاء خانواده خود وطن اصلی خویش «مدینةالرّسول» را ترک نمود، و در حالی که با عزت و جلال همچون شمعی پروانگان برادرها و کسان خود را گرد خویش داشت، و نیز «عبدالله» شوهر عالی‌مقام او، وی را همراهی می‌کرد، به «کوفه» مرکز حکومت اسلامی سفر کرد.

 

IMG4UP
ادامه مطلب
[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ] [ 13:39 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

روایت شیخ بزرگوار صدوق را در كتاب ((اكمال الدین )) و شیخ طوسى را در كتاب ((غیبت )) مورد مطالعه قرار دهید! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت مى كنند كه گفت :

((در سال 282 بر حكیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمد تقى (علیه السلام) وارد شدم و از پس پرده با او صحبت كرده از دین و آیین او پرسیدم و او نام امام خود را برده گفت : فلانى پسر حسن . به او عرض كردم : فدایت شوم ، آیا آن حضرت را به چشم خود دیده اید یا اینكه از روى اخبار و آثار مى گویید؟ گفت :

از روى روایتى كه از حضرت عسكرى (علیه السلام) به مادرش نوشته شده است . گفتم : آن مولود كجاست ؟ گفت : پنهان است . گفتم : پس شیعه چه كنند و نزد چه كسى مشكلات خویش را بازگو نمایند؟ گفت : به جده ، مادر حضرت عسكرى . گفتم : آیا به كسى اقتدا كنم كه زنى وصایت او را بر عهده دارد؟ گفت : به حسین بن على (علیه السلام) اقتدا كن كه در ظاهر به خواهرش زینب (سلام الله علیها) وصیت كرد و هر گونه دانشى كه از حضرت سجاد (علیه السلام) بروز مى كرد، به حضرت زینب (سلام الله علیها) نسبت داده مى شد تا بدین گونه جان حضرت سجاد (علیه السلام) محفوظ بماند...

منبع:تبیان

 

IMG4UP
[ دو شنبه 26 خرداد 1391برچسب:, ] [ 14:34 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

روایت شده : كه روزى زینب (سلام الله علیها) آیات قرآن را تلاوت مى كرد، حضرت على(علیه السلام) نزد او آمد، ضمن پرسشهایى ، با اشاره و كنایه ، گوشه هایى از مصایب زینب (سلام الله علیها) را كه در آینده رخ مى داده ، به آگاهى او رسانید.

زینب (سلام الله علیها) عرض كرد: ((من قبلا این حوادث را كه برایم رخ مى دهد، از مادرم شنیده بودم )).

 

شباهت زینب (سلام الله علیها) به خدیجه

جالب اینكه شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها) به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نیز نقل شده است ، چنان كه در روایت آمده است :

وقتى كه اشعث بن قیس از حضرت زینب (سلام الله علیها) خواستگارى كرد، حضرت على (علیه السلام) بسیار دگرگون و خشمگین شد، و با تندى به اشعث فرمود:

این جراءت را از كجا پیدا كرده اى كه زینب (سلام الله علیها) را از من خواستگارى مى كنى ؟! زینب (سلام الله علیها) شبیه خدیجه (سلام الله علیها)، پروریده دامان عصمت است ، شیر از دامان عصمت خورده ، تو لیاقت همتایى از او را ندارى ، سوگند به خداوندى كه جان على در دست او است ، اگر بار دیگر این موضوع را تكرار كنى ، با شمشیر جوابت را مى دهم ، تو كجا كه با یادگار حضرت زهرا (سلام الله علیها) همسر و همسخن شوى ؟!))

همچنین از پاره اى روایت فهمیده مى شود كه به خاطر شباهتى كه حضرت زینب (سلام الله علیها) به خاله پیامبر (صلی الله علیه واله) به نام ام كلثوم داشت ، پیامبر(صلی الله علیه واله) كنیه او را ((ام كلثوم )) گذاشت .

 

IMG4UP
[ دو شنبه 26 خرداد 1391برچسب:, ] [ 14:32 ] [ فیروز شیردل ] [ ]

از عجایب اینكه زینب (سلام الله علیها) در حدود شش سالگى ، خطبه غرا و طولانى مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) را كه در مسجد النبى ، پیرامون فدك و رهبرى امام على(علیه السلام) ایراد كرد، حفظ نموده بود، براى آیندگان روایت مى كرد، با اینكه آن خطبه هم مشروح و طولانى است و هم واژه ها و جمله هاى دشوار و پر معنى و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (سلام الله علیها) نقل نموده اند.

 

 

IMG4UP
[ دو شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 14:29 ] [ فیروز شیردل ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

ای كه بیماری چرا نزد طبیبان میروی خرده نان سفره زینب كفایت میكند كربلا باشد سفارت خانه حق بر زمین این سفارتخانه را زینب صدارت میكند من چه غم دارم به انبار گنه روز جزا چون خدا از نوکر زینب حمایت می کند عشق زینب نیست جز بیماری فوق جنون هركه گوید یا حسین بر او سرایت میكند بیرق خون خواه شاه كربلا این مطلب است اهل عالم گوش باشید این سپاه زینب است
موضوعات وب
برچسب‌ ها
امکانات وب

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 124
بازدید کل : 19434
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1

دومین سوگواره اسوه صبر